وقتی نیستی اینجا
|
|
نوشتن در مورد فرهاد مجیدی و وصف او کار سختی نیست زیرا هم معجزات زیادی در زمین دارد و هم محبوب است اما نوشتن درباره لحظاتی که او بوسه بر لباس آبی اش زد کار را سخت می کند.
هرچقدر هم از رفتن او ناراحت باشیم باز هم دلمان می خواهد هرجا نامش می آید درباره اش بخوانیم.
رفتن او از تیم استقلال همانند پرواز روح از تن بود زیرا که زمان بسیاری برد تا تیم احیا شد.
در طول مدتی که استقلال بی فرهاد شده بود خیلی انتقاد به او وارد بود اما او اینبار هم نشان داد همانند گذشته راه به دست آوردن دل آبی ها را بلد است و در نهایت با نشان دادن چهار انگشت رو به آسمان تمام گلایه ها را از بین برد.
در آزادی همیشه فوق العاده بوده است اما اینبار هفتاد دقیقه خاکستر بود و یکباره آتش شد.
وقتی برای دقایقی کوتاه زرد را از تن درآورد بعد از مدت ها بار دیگر همان حسی را منتقل کرد که با پیراهن آبی منتقل می کرد.
انگار عدد هفت فقط پشت یک پیراهن آّبی می نشیند و آن پیراهن هم فقط باید بر تن فرهاد مجیدی باشد.
چشمانش تا زمانی که او پیراهن زردرنگ به تن داشت با چشمان ما کاری نداشت ولی به یکباره وقتی رنگ آبی بر تن او نشست انگار توپی را وارد دروازه ی قرمزها کرده بود که آنها آنگونه برای چند دقیقه مبهوت شده بودند و در همان حال صحنه های هنرنمایی او در دربی های اخیر از جلوی چشمانشان گذر می کرد.
این حس را فقط قرمز ها نداشتند و معدود آبی های آزادی هم با یاد همان صحنه ها چشم هایشان اندکی تر شده بود و حتی فرهاد هم با آنکه سعی در پنهان کردن بغض خود داشت اما صورت سبزه اش گویای همه چیز بود.
برای رفتن هواداران آبیدل به آزادی خیلی ها میخواستند پیراهن جدیدش را پیراهن عثمان کنند تا حضور او در آزادی آخرین بهانه ای برای حضور هواداران باشد و آنقدر به حمایت از رقیب سنتی ترغیبمان کردند که کم کم داشتیم از خاطر می بردیم که فرهادی هم در میدان حضور خواهد داشت ولی باز هم معجزه کرد و همانند همیشه کاری کرد که تبدیل به اولین دلیل حضور شد.
نمیدانم شاید هواداران به تجسم رویای شیرین دیدن جام در دستان او مشغول بوده اند که فرهاد را در برابر سیل عظیمی از قرمزها تشویق می کردند اما هر چه بود شیرین بود.
هرچند که نشد برای خود با شاه بیت غزل قهرمانی یعنی بالا رفتن جام در دستان هفت مقدس خاطراتی به یاد ماندنی رقم بزنیم که تا سالیان سال در اذهان بماند اما غروب به یاد ماندنی که او بوسه بر رنگ آبی زد مطمئنا از خاطر هیج فرد نخواهد رفت.
قرهاد مجیدی هرچند که با خاطراتت در این مدت پوسیدیم اما با بوسه ی تو بر نقش آبی ما هم خاطراتت را بوسیدیم.
سخن کوتاه آنکه خیالت راحت اکثریت هواداران افکارشان نه به جملات حاصل از باج و فساد همان خبرگزاری هایی معطوف می شود که تو باعث شدی در این سال ها آرزوی مصاحبه در دلشان بماند و نه به سخنان همان عده که تو را پول پرست می خوانند توجهی می شود.
شیرمردی که آبی را در میان ۹۶ هزار قرمز عیان کردی و نشان دادی در میان آن بی فرهنگی های قرمز رنگ حتی یک آبی تک و تنها هم نمایان تر است بدان اینجا در دل هوادار همیشه مقدس می مانی.
زنده باد هفت مقدس.
نظرات شما عزیزان:
رها
ساعت16:46---1 ارديبهشت 1391
سلام
فقط فرهاد مجیدی فقط و فقط
خوبه ؟
|
چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:, |
|
|
|